روزی رسول خدا-صلی الله علیه وآله-در نخلستانی نشسته بودند و حضرت علی-علیه السلام- نیز در خدمت ایشان حضور داشتند.ناگاه زنبور عسلی نزد آن حضرت آمد و شروع به چرخش کرد،در این حال،پیامبر گرامی اسلام-صلی الله علیه وآله- به امام علی-علیه السلام- فرمودند:یا علی! این زنبور قصد دارد ما را ضیافت دهد،و می گوید مقداری عسل در فلان محل قرار داده ام،علی را بفرست تا آن را بیاورد.لذا علی-علیه السلام- رفتند و آن عسل را یافته و در مجلس حاضر کردند.
رسول خدا-صلی الله و علیه وآله- از زنبور پرسیدند:چگونه غذای شما که شکوفه تلخ است،به عسل شیرین تبدیل می شود؟
زنیور عرض کرد:یا رسول الله! این شیرینی از برکت وجود شماست،چون هر وقت که مقداری شکوفه بر می داریم،بلافاصله به ما الهام می شود که سه نوبت بر شما صلوات بفرستیم و از برکت فرستادن صلوات ،شکوفه تلخ به عسل شیرین تبدیل می شود.
در «زیارت عاشورا» سه نقطه عطف مهم پر رنگ در برابر چشم زائرقرار داده می شود:
ü واقعه عاشورا در سال 61 ه.ق
ü واقعه شریف و مقدس ظهور صاحب الامر (عج)
ü واقعه قیامت کبری
عاشورا که در خود منتهی الیه جلوه یافتن عبودیت در انسان کامل (امام حسین (ع)) را دارد، معنی بخشنده و جان مایه ی واقعه ای است (ظهور کبری) که در آن، منتهی الیه جلوه یافتن رحمانیت و نعت خداوند، به ظهور می رسد.
واقعه ی شریف ظهور، تجلی عینی خبر اکمال دین در عید غدیر است و ظهور تام نور الله که به رغم کراهت کافران و مشرکان بر همگان ظاهر می شود، بنابراین ضرورتا این واقعه ی شریف، حلقه ی وصل و اتصال زمان وجهان فانی با زمان وجهان باقی، یعنی قیامت کبری است.
هریک از نقطه عطف ها، به منزله ستون و تکیه گاهی هستند که پل بزرگ گذاردهنده ی انسان را بر شانه های خود نگه می دارند.
این گفت و گو و اشارت مندرج در «زیارت عاشورا» به مثابه چراغ راهنما، زائر را تا دستیابی به سعادت دور دست تولی و تبری جستنی بزرگ، گشوده است و نیز اعلام می کند:
« یا ابا عبد الله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامة»
در پایان این سیر وسلوک عارفانه، زائر، همو که عهد خود را با امام مبین راست کرده است، از خداوند می خواهد تا این عهد و تجدید عهد را آخرین مجال و فرصت برای او قرار ندهد و رخصت دهد تا دیگر بار و دیگر بار بتواند به «زیارت» نائل شود.
خدایا!
هرکه مست از شراب چشم تو نیست، زنده به چیست؟!
خدایا!
ما بنده توئیم و بنده را جز اطاعت نشاید! به ما الفبای بندگی بیاموز.
خدایا!
بی نگاه لطف تو، هیچ کار به سامان نمی رسد.
نگاهت را از ما دریغ نکن.
خدایا!
عنانمان را از دست نفسمان بستان
و یاد خودت را چنان در دلمان بنشان که تو از چشممان ببینی
و از گوشمان بشنوی و از زبانمان بگویی.
خدایا!
نگاهمان را از غیر خودت بگردان و ما را نگران خودت بگردان.
خدایا!
به ما آداب عاشقی بیاموز و اصول عشقبازی و راه و رسم کرشمه شناسی.
خدایا!
چشم دیدن جلوه های جمالت را به کوردلان زیبایی نشناس عنایت کن.
خدایا!
در قیامت با چه رویی به چشمهای تو نگاه کنیم که در مقابل عمری نعمت،
جز گناه و معصیت نیاورده ایم. شرمساریِ آن روز از هر عذابی دردناک تر است.
دستمان بگیر.
خدایا!
دین و دیانت را برای اهل تدیّن معنا کن.
خدایا!
خنجر جهالت، کندتر از شمشیر عداوت نیست.
پناه بر تو از جهالت دینداران و عداوت دنیامداران.
خدایا!
عالمان و هنرمندان و خطیبان را عاملان به گفته هایشان قرار ده.
خدایا!
عشق به شهرت را از دل دنیاپرستان ببر و به جای آن اخلاص و معرفت بنشان.
خدایا!
به چشم، گریه بیاموز و به دل، اِنکسار و به همه اعضا و جوارح، بندگی.
خدایا!
به دست حجت خاتم، گره از کار فرو بسته ی عالم بگشا.
آمیـــــــــن یا رب العالمیـــــن