آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود
یک دست بر پهلو و دستی برجگر بود
زیر سر مهمانی اجباری اش بود
وقتی که می آمد عبایش روی سر بود
از بس میان کوچه ها افتاد بر خاک
روی لباسش ردپای هر گذر بود
با آه می افتاد و بر می خواست اما
آهش زمان راه رفتن بیشتر بود
وقتی عصای پیری آدم نباشد
باید به زیر منت دیوار و در بود
آری شبیه قصه آن کوچه تنگ
فرسنگها انگار خانه دورتر بود
بال پرش زخمی شد از بس دست و پا زد
هر جای حجره رد و پاهای جگر بود
سختی کشید اما چقدر آرام جان داد
آخر سرش بر رو پاهای پسر بود
باید که اهل کشف باشی بین روضه
باید میان روضه ها اهل نظر بود
وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد
پا روی زخم سینه اش پر دردسر بود
وای از دمی که رفت بالا خنجری کُند
وای از کسی که شاهدش با چشم تر بود
شاعر : موسی علیمرادی
✿ نشسته غرق تماشای شیعیان خودش✿
✿کسی نیامده جز او سر قرار خودش✿
✿چه انتظار غریبی ست، اینکه شب تا صبح✿
✿کسی قنوت بگیرد، به انتظار خودش…✿
*اللهم عجل لولیک الفرج*
از انتظار خسته ام و يا دلم گرفته است؟
تو مدتي است رفته اي , بيا دلم گرفته است
❀❀❀
نگاه سرد پنجره به کوچه خيره مانده بود
گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است
❀❀❀
گذشتم از هزاره ها در امتداد دوري ات
به ذهن من نمي رسد کجا دلم گرفته است
❀❀❀
به چشم خود نديده ام شکوه چهره ي تو را
شبي بيا به خواب من , بيا دلم گرفته است
اگر چه روز من و روزگار مي گذرد
دلم خوش است که با ياد يار مي گذرد
چقدر خاطره انگيز و شاد و رويايي است
قطار عمر که در انتظار مي گذرد
به ناگهانيِ يک لحظه عبور سپيد
خيال مي کنم آن تک سوار مي گذرد
کسي که آمدني بود و هست، مي آيد
بدين اميد، زمستان، بهار، مي گذرد
نشسته ايم به راهي که از بهشت اميد
نسيم رحمت پروردگار مي گذرد
به شوق زنده شدن، عاشقانه مي ميرم
دو باره زيستنم زين قرار مي گذرد
همان حکايت خضر است و چشمه ظلمات
شبي که از بَرِ شب زنده دار مي گذرد
شبت هميشه شب قدر باد و، روزت خوش
که با تو روز من و روزگار مي گذرد
❁سپری می شود این ظلم یک روز عدو می بازد❁
❁می رسد آنکه خدا بر او می نازد❁
❁باشد آن روز ببینن همه عالمیان❁
❁در بقیع حضرت مهدی حرمی می سازد❁
❁اللهم عجّل لولیک الفرج❁
آيا پيامبر به شهادت رسيده است؟
پاسخ: اظهار نظر قطعي دراين باره مشکل است.
ابن اسحاق از مورخان اهل سنت گزارش مي دهد: رسول خدا در معرض وفات خود به «امّ بشر» دختر «براء بن معرور» که براي عيادت وي آمده بود گفت: از همان خوراکي که با برادرت در «خيبر» خوردم، اکنون رگ دلم قطع مي شود. (1) بدين جهت مسلمانان رسول خدا را علاوه بر افتخارات نبوّت، داراي مقام شهادت هم مي دانستند.
از برخي روايات و متون ديني استفاده مي شود که پيامبر در جنگ خيبر مسموم شده ، مسموميت در بيماري پيامبر مؤثر بوده، برخي گفته اند: معروف اين است که پيامبر در کسالت وفات خود مي فرمود: اين بيماري از آثار غذاي مسمومي است که آن زن يهودي خورانده است.
شايد به خاطر همين روايات و متون تاريخي بوده که پيامبر را نيز داراي مقام شهادت مي دانستند، همان گونه که ابن هشام تصريح نموده است. (2 )
پي نوشت ها:
1. ابن هشام، السيرة النبوية، دار احياء التراث العربى، بيروت، ج 3، ص 353 - 352.
2.محمد ابراهيم آيتي و ابو القاسم گرجي، تاريخ پيامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه، 1366، چاپ چهارم.ص507 .
در راه نماز جان بیفشاند علی
بر خلق نماز را شناساند علی
با این همه چون شهید شد در محراب
گفتند مگر نماز می خواند علی
ابن شهرآشوب روايت کرده است که چون ابوسفيان به مدينه آمد و ميخواست که امان از حضرت رسالت (صلي الله عليه و آله و سلم) بگيرد، به خدمت حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) آمد که آن حضرت را شفيع کند، حضرت قبول نکرد، جناب فاطمه (عليهاالسلام) در پس پرده بود، جناب امام حسن (عليهالسلام) چهارده ماهه بود و تازه به رفتار آمده بود، ابوسفيان گفت: اي دختر محمد اين طفل را براي من شفيع گردان نزد جد خود، پس امام حسن (عليهالسلام) پيش آمد، به يک دست بيني ابوسفيان را گرفت و به دستي ديگر ريش او را، به قدرت حق تعالي به سخن آمد گفت: بگو لا اله الا الله محمد رسول الله تا من شفاعت کنم نزد جد خود براي تو، پس حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) فرمود: حمد ميکنم خداوندي را که از آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) نظير يحيي بن زکريا را به وجود آورد، چنانچه حق تعالي در حق او ميفرمايد که «وَ آتَيْناهُ الْحُکْمَ صَبِيّاً.» سوره مریم آیه ۱۲
بند هفت، هفت تا اتاق داشت و يك سالن بيست مترى. جا نبود. دو طرف راه روى دومترى را هم تخت زده بودند. تخت هاى سه طبقه آهنى كف چوبى، با يك پتو كه هم زيرانداز بود، هم بالش، هم روانداز. تازه واردها بايد روى زمين مى خوابيدند. تخت مال سابقه دارها بود. عبداللّه شب ها جايش را مى داد به يكى از تازه واردها. مى گفت نصفه شب كه مى خواهد از تخت بيايد پايين براى نماز، سر و صدا مى شود. اما روزها جاش طبقه ى سوم تخت بود. مى نشست آن بالا و كتاب مى خواند. عبدالله ميثمي
حضرت فاطمه :
روزی رسول خدا خطاب به من فرمودند: ای فاطمه ، هر کس برای تو صلوات بفرستد ، خداوند او را مورد آمرزش خود قرار می دهد و در هر کجای بهشت که من باشم او را به من ملحق خواهد ساخت.